English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (3516 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
How . In what way. By what means. U چطور؟
to what extent <adv.> U چطور
how far <adv.> U چطور
in what way <adv.> U چطور
how U چطور به چه سبب
What makes you ask that ? Why do you ask ? U چطور مگه ؟
What makes you ask that ? Why do you ask ? U چطور مگه؟
How goes it? U زندگی چطور میگذرد؟
How do you say ... in German? U چطور به آلمانی بگیم ... ؟
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
How did it turn out? U [قضیه] چطور تمام شد؟
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
in what manner U چطور بچه طریق
How are you doing?How are you getting along? U کار وبارها چطور است ؟
What do I care? U چطور این مسئولیت من است؟
How dare you say that? U چطور جرات میکنی اینو بگی؟
How come we dont see you more pften? U چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
i know how to do it U میدانم چطور باید اینکار را کرد
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
Tell me how you escaped? U بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
How did this half hour unfold? U این نیم ساعت چطور پیش رفت؟
How does he [she] tick? U او [مرد ] [زن] چطور [از نظر روانی] عمل میکند؟
peaceless U ناراحت
down in the dumps <idiom> U ناراحت
uptight U ناراحت
ill at ease U ناراحت
comfortless U ناراحت
tensing U ناراحت
incommodious U ناراحت
uneasy U ناراحت
uneasily U ناراحت
inconvenient U ناراحت
uncomfortably U ناراحت
fidgety U ناراحت
uncomfortable U ناراحت
fretful U ناراحت
tensest U ناراحت
tenses U ناراحت
tenser U ناراحت
worried U ناراحت
tensed U ناراحت
tense U ناراحت
disturbed U ناراحت
perturb U ناراحت کردن
incommode U ناراحت کردن
incommoded by want of room U ناراحت از حیث
incommodiously U بطور ناراحت
under a cloud <idiom> U ناراحت وغمگین
to feel strange U ناراحت بودن
off-putting U ناراحت کننده
shook up <idiom> U نگران ،ناراحت
distraught U شوریده ناراحت
grouched U ادم ناراحت
upset U نژند ناراحت
hung over U ناراحت ازاعتیاد
distemper U ناراحت کردن
grouches U ادم ناراحت
fidget U ناراحت بودن
grouch U ادم ناراحت
painful U ناراحت کننده
upsets U نژند ناراحت
i passed an uneasy night U ناراحت بودم
discomfort U ناراحت کردن
fidgeting U ناراحت بودن
fidgeted U ناراحت بودن
discomforts U ناراحت کردن
discommode U ناراحت کردن
discomfiture U ناراحت کردن
fidgets U ناراحت بودن
upsetting U نژند ناراحت
grouching U ادم ناراحت
i hid my self U را پنهان کردم
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
i asked him a question U پرسشی از او کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
I am late. U من دیر کردم.
eureka U >من کشف کردم <
iwas late U دیر کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
antsy <adj.> U بیقرار [ناراحت] [بی تاب]
upsetting conversation U گفتگو ناراحت کننده
harasses U ناراحت کردن دشمن
harass U ناراحت کردن دشمن
put (someone) out <idiom> U ناراحت ،دردسر،اذیت
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
i managed to do it U ان کار را درست کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i made him go U او را وادار کردم برود
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
i did that of my own free will U این کار را کردم
Let me back up and explain how ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
whats' up U در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
disquiet U ناراحت کردن اسوده نگذاشتن
It is preying on my mind. U خیالم را ناراحت کرده است
nightmares U خواب ناراحت کننده و غم افزا
I dont mind the cold . U از سرما ناراحت نمی شوم
He feels bad about it . He is concerned about it. U از این موضوع ناراحت است
worrywart U ادم غصه خور و ناراحت
to be on thorns U ناراحت یادل واپس بودن
incommode U ناراحت گذاردن دردسر دادن
nightmare U خواب ناراحت کننده و غم افزا
He gets really upset. U او [مرد] خیلی ناراحت میشود.
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
turn (someone) off <idiom> U ناراحت کردن،انزجار ، نفرت داشتن
I was devastated. <idiom> U من را بسیار ناراحت کرد [اصطلاح روزمره]
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
bugging U کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
bug U کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
bugs U کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby. U ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you U جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
how about this این چطور؟ این را چه میگویید؟
discomfits U دچار مانع کردن ناراحت کردن
discomfiting U دچار مانع کردن ناراحت کردن
discomfited U دچار مانع کردن ناراحت کردن
discomfit U دچار مانع کردن ناراحت کردن
i attmpted to sing U کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
treading on eggshells <idiom> U [اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
walking on eggshells <idiom> U [اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
hagride U ناراحت کردن عاجز کردن
knock up U ابستن کردن ناراحت کردن
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
knock-ups U ابستن کردن ناراحت کردن
unsettle U ناراحت کردن مغشوش کردن
unsettles U ناراحت کردن مغشوش کردن
knock-up U ابستن کردن ناراحت کردن
Recent search history Forum search
1دریافت کردم
2مهرآسا
1حال شما چطور است
1how do I look?
1How dare you sniff at me just because I'm poor?
1I am good with figures,how about you?
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1ببینیم کارها چطور پیش می رود بعد تصمیم میگیریم
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com